دیروز که در حال چک کردن کارهای روزانه بودم و همینطور کارهای تحقیقاتی و در حال انجام طراحی وب سایت یک شرکت، دو نفر از کاربران عضو کانال فریلسنری به ما پیام دادند! انقدر ما خوشحال شدیم که واقعا در پوست خود نمی گنجیدیم و گفتیم کانال ما در بین این همه کانال های ریز و درشت یعنی یک نفر ان را خوانده و از مطالب ما لذت برده است و برای ما پیغامی ارسال کرده است این خودش یک نوع دلگرمی برای ما بوده است یک نوع ادامه بسیار قوی، ببینید گاهی اوقات با همین چند نظر خیلی ها عوض می شوند خیلی ها بعضی چیزها را کنار می گذارند یا خیلی کارها را انجام نمی دهند از لحاظ روانشناسی بخواهیم بگوئیم مثلا شما اگر به دوستتان بگویید این کار خوب نیست هر از چند گاهی باور کنید او زمانی که به خانه می رود با خودش مدام فکر می کند که دیگر این کار را انجام ندهم بازخورد بدی دارد یا دوستم یا دیگران واقعا ناراحت می شوند طرز صحبتم را درست کنم و همین نظر دادن باعث می شود درست شود و کار درست را انجام دهد و ما هم زمانی که نظرات مختلف دریافت می کنیم خوب خیلی خوشحال می شویم که یک بنده بسیار ساده و ناچیز و حقیری هستیم که مطالبی را می نویسیم و دیگران از ان لذت می برند و برای ما تاییدیه عالی مطالب را ارسال می کنند. مشاهده کنید

 

 

 

 

 

 

 

 

خوب حالا فکر کنید ما چرا این عنوان را انتخاب کردیم دلیل ان واقعا چه چیزی می تواند باشد؟! ما هزاران بار تکرار کرده ایم و در مطالب و پست هایی که داشته ایم عرض کرده ایم مردم را باید به مطالعه دعوت کرد خوب یعنی چه؟ یعنی هر کسی هر مشکلی داشت را بگوییم برو مطالعه کن؟! اگر نظر بنده باشد که منطقا شما هم به این باور می رسید که درست هست باید مردم را به مطالعه دعوت کرد ببنید همه ما باید اول از خودمان شروع کنیم زمانی که ما چند سال پیش بعد از اینکه فارغ التحصیل کارشناسی شویم شروع کردیم به نوشتن یک کتاب با نام درس ها و تجربه های یک فریلنسر موفق بعد از مدت ها رفتیم یک کانال 2 میلیون نفری را دیدیم که کتاب ما در انجا گذاشته شده است سعی کردیم به صورت قانونی و شرعی ان کتاب را بدون اینکه واسطه ما انتشاراتی یا موسسه ای باشد تالیف و مجوز ان را دریافت و در اختیار کاربران قرار دهیم به نظر شما اگر ما در کلاس یا تک تک با دوستانمان که هستیم بنشینیم تجربیاتمان را کامل بگوئیم یا اینکه هر روز وقت یک سری افراد نزدیکمان را بگیریم و ان را توضیح دهیم به نظر من این کار غلط است سعی کردیم تمامی حرف ها و دل نوشته ها و تجربیات علمی و پژوهشی خود را در کتاب بگنجانیم و در اختیار عموم قرار دهیم تا ان را مطالعه کنند پس ببنید هزاران بار هم با عکس و تصاویر یا تبلیغات تلویزیون شما بیایید و بگویید در معابر در خیابان ها و در پارک ها اشغال نریزید بی فایده است باز خورد جالبی نخواهد داشت ولی شما زمانی که یک کتاب را مطالعه می کنید که مطالب داغ و به روزی در ان نوشته شده که آشغال زمان زیادی طول می کشد تا تجزیه شده و تا اعماق دریا می رود و جانواران را به خطر می اندازد و ان ها را منقرض می کند و بعد که منقرض شد چه بلاهایی که به طبیعت و اقتصاد کره زمین وارد نمی کند این یعنی عمق و فاجعه یک مسئله را شما تا انتها می دانید باور کنید همه افکار اگر این گونه عمقی باشند و سطحی نباشد هیچ کس خطا نمی کند و هر کسی در ذهن خودش درست و با منطق پیش می رود پس دلیل ان که از خودمان شروع کنیم این است، یا خیلی کارهای دیگه که شما یک جوان تحصیلکرده را که هیچ آهی در بساط ندارد و می خواهد یک کسب و کار را در منطقه خودش راه اندازی کند باید هزاران راه پر پیچ و خم را برود و بنده خدا بنالد و اخر سر هم منصرف شود که یک مجوز را به بنده ندادند و کلی هم برای وام  دوندگی کردم و به جایی نرسیدم و اخر سر هم سر از ناکجا اباد در اورده و به راه هایی می رود که اصلا قابل تعریف نیست، خوب وقتی ما از خودمان شروع کنیم بگوئیم جوان هست اگر این کار را ما انجام ندهیم برایش شاید در اینده این جوان زندگی ذلت باری داشته باشد، و خیلی اتفاقات دیگرکه اصلا فکرش را هم نمیشه کرد. خوب ببینید پس هر کسی اگر خودش فرهنگ کار فرهنگ صحبت و فرهنگ رفتار و هزاران فرهنگ سطح بالا داشته باشد مطمئنا یک جامعه ایده ال در اینده وجود خواهد داشت وقتی ما در مورد هر کسی قضاوت می کنیم نظر می دهیم غیبت می کنیم یا حسودی می کنیم یا می خواهیم سر به تن طرف نباشد این یعنی اینکه ما اصلا انسانیت نداریم و بلافاصله قضاوت می کنیم و حکم می دهیم به نظر ما اگر هر کسی خودش را درست کند کافی است هر کسی باید از خودش شروع کند وقتی شما دکتر هستید با یک دیپلم برخورد می کنید مطمئنن بر او تسلط دارید و ان را در عرض چند ساعت در حلقه خودتان قرار می دهید و تمامی راه های درست و تجربه های درست را در اختیار او قرار می دهید خوب ببینید همان یک نفر می اید و می شود دکتر وبه شما پیام می دهد فلانی یادت هست صحبت هایت را من الان یک دکتر هستم، خوب وقتی تو خودت درست باشی می توانی تمامی انسان ها را راهنمایی ساده بکنی که به سمت علم حرکت کن پژوهش کن هر روز تحقیق کن هیچ وقت زمانت را به بطالت نگذران همیشه ته دلتان سعی کنید هر کسی با هر چیزی را دیدید رد کنید شفاف تر طرف یک ماشین 200 میلیونی دارد، و چندین خانه هزاران ادله و دلیل می اورد که او فلان است او بسان است مگر می شود من با او هم صحبت بودم انگونه است اینگونه است ببینید این یعنی ذاتا ما ادم درستی نیستیم یعنی رنج می بریم شاید هم باشد شاید هم نباشد ما که علم و غیب نداریم همین که شما این جمله را در ذهن خود تکرار کنید بس است هر وقتی با هر کسی مشکل داشتیم تنها و پنهانی و رو در رو به او بگوییم نه اینکه جار بزنیم و هزاران دلیل و توجیه بدون اینکه مخاطبی وجود ندارد یا غایب است بیاوریم و طرف را محاکمه کنیم و طوری وانمود کنیم که همیشه حق با ما بوده و ما درست می گوئیم. حالا ببنید!

وقتی هر کسی برای خودش یک نوع موجود عجیب هست دیگر چه انتظاراتی از دیگران خواهی داشت بگذارید این طور شفاف سازی کنم وقتی یک دانشجویی که کاری را دارد انجام می دهد و کپی پست می کند وقتی یک رئیس اداره از جیب تمامی پرسنل خودش بر می دارد به طوری که ان ها متوجه نمی شوند وقتی که یک استادی تمامی پروژه های دانشگاهی را با سختی دانشجو و به راحتی به اسم خودش ثبت می کند یا اینکه یک شهردار هزاران خانه را از دسترس ملت پنهان می کند و با کم ترین و نازلترین قیمت خودش خریداری می کند یا اینکه حتی کوچکترین اقشار و کوچکترین شهرها در مقابل چشمان تو رشوه می دهند و می گیرند یا اینکه یک سال باید برای مجوزیک کسب و کار صبر کرد! یکسال چه اتفاقاتی که نمی افتد! وقتی که ما برای چاپ یک کتاب که از صفر تا صد خودمان اقدام کردیم کلی مکافات کشیدیم تا اکتاب ما به چاپ برسد ولی دست از تلاش و سختی بر نداشتیم و بالاخره انجام شد. فقط باید آهی کشید و گفت خدایا شکرت که ما اینگونه نیستیم و ما را اینگونه نکن و دیگران را هم از این کار دور کن ! وقتی که حتی یک مسافر کش الباقی پول یک مسافر را نمی دهد و باید حتما بگویی اقا پول ان مسافر را کم دادی و بگوید مهم نیست .چه انتظاری داری به نظر من سختی ها و فلاکت های که ا می کشیم واقعا در مقابل یک سری افراد سختی کشیده چیزی نیست ادم هایی هستند که کارتن خواب بوده اند و جراح پزشک شده اند خیلی از جوان ها بوده اند که کار افرین شده اند پس به لحاظ ما سختی هست ولی باید کشید چاره ای نیست بعد از هر سختی اسانی است.

سعی کنید در طول زندگیتان اول از خودتان شروع کنید بعدا به این و ان به قول یکسری افراد دستور دهید و نصیحت بورزید هیچ وقت دیگران را سرزنش نکنید مثلا به این صورت که ای بابا شما فلان و بسان هستید پس در طول زندگیتان کار نمی کردید یک خانه از خودتان ندارید شاید اگر شما هم شرایط ان را داشتید یا در ان سن و سال بودید به همین ترتیب بودید من اکثرا جاهایی که قدم گذاشته ام تا دیدم مخاطبم خیلی سخت و قوی پاسخ می دهد گفتم خودتان را بگذارید جای من به خاطر یک ایمیل نکردن مجوز خودتان ساعت ها راه و رانندگی و این کار را می کنید وقتی ایمیل و راه های ارتباطی ساده ای است، هر وقت دیدید طرف مقابلتان شرایط شما را درک نمی کند این جمله را به او بگوئید"خودت راجای من بگذار چکار می کردی" واقعا جمله زیبایی است باید با طلا نوشت اگر جای من بودید چکار می کردی!

خود من گاهی اوقات ادم خوبی در یکسری جاها نبودم مثلا در مترو که می رفتم این بچه های کوچکی که جنسی را می فروختند حس بدی داشتم همش می گفتم چرا شهردار یک جا برای این ها ثابت نمی گذارد چرا من کمک بکنم به این گونه ادم ها ولی بعد از مدت ها به این نتیجه رسیدیم که کمک کار خوبی هست گاهی اوقات شما را چند قدم جلوتر می اندازد لعنت به من اگر تبلیغات باشد یا شعار ببینید من وقتی پول را همینطوری به ان بچه دادم نگرفت گفت باید یک ادامس بخری! همینطور پول را قبول نمی کرد! ما ادامس را خریدیدم و پول را گرفت خوب این هیچ اشکالی ندارد او جنسش را می فروشد ما هم پول را می دهیم یا مثلا دستفروش هایی که اجناس خیلی ارزان قیمت می فروشند چرا نخریم اتفاقا کمکی هم برای ان هاست همین باعث می شود زمانی که من می خرم دیگری هم خرید کند! نتیجه اینکه ان دستفروش هر شب کالاهایش را بیشتر می کند و این کمکی به چرخه اقتصادی است و ضربه ای به جامعه ای وارد نمی شود! حالا هر روز ان مرد دستفروش بیاید و هیچ چیز نخرید و هر روز صفر برگردد باور کنید می رود سر از کارهایی در می اورد که اصلا در اینجا جای گفتن نیست پس همه چیز به هم وابسته است حالا که می گوییم اشغال نریز! یا اب کم مصرف کنید! یا مردم را به مطالعه دعوت کنید و خودتان اول عمل کنید و از خودت شروع کن هر چیزی را که فکرش را می کنی نتیجه اش این است. وقتی به عوارضی فحش می دهیم که یک فرد عادی از جنس خود ماست! اخه ان بدبخت چه گناهی کرده! او یک کارمند که نان زن و بچه اش را از انجا در می اورد! مثلا من الان یک کارمند بانک باشم من را فحش بدهند خوب است در حالی که تصمیم ساز و تصمیم گیرنده کسانی دیگر هستند و او یک متصدی ساده بانک هست یا مثلا خیلی از شغل های دیگر تماما از بیکاری و ناچاری هست به نظر من که افراد به شغل هایی می روند که دوست ندارند یا هیچ کس سر شغل خودش نیست! چرا واقعا دلیل ان را الان شفاف سازی می کنم!

ببینید یک روز یکی از دوستان در روزهایی سخت که ما دانشجو بودیم و نمی دانستیم واقعا چکار کنیم ما را به یک شرکت معرفی کرد ما رزومه خود را بردیم و تحویل دادیم و پس از انالیز به دفتر رئیس شرکت رفتیم با رزومه ای که از ما دید کلی از ما تعریف و تمجید و خلاصه صحبت گرم و خیلی دوستانه و واققعا لذت بخش اما ما گفتیم رشته مان مهندسی نرم افزار هست و کارهای حسابداری مقدماتی که با اکسل و هلو و غیره باشد را بلد هستیم و قبلا هم فروشندگی را یک چند ماهی سابقه داشتیم ولی زمانی که گفت شما با این رزومه از پس کار ما بر می ایید گفتم شما دقیقا چه رشته و گرایشی برای شرکت احتیاج دارید گفت "کارشناس فروش" می دانید در جواب من چه گفتم؟ گفتم ما از پس این کاری که شما می خواهید بر می اییم ولی بهتر نیست ان دانشجویی که 4 سال دوره کارشناسی مدیریت و کارشناسی فروش را گذرانده و 2 سال درس خوانده و ارشد این رشته را گرفته من بیایم و جای او بنشینم به نظرم اگر اقای رئیس شرکت کسی که خاک این رشته را خورده باشد بهتر نیست! سکوت کرد .و ما امدیم در راه چشمم به یک کارمندی خورد که رشته اش مهندسی عمران بود ولی کارهای یک مهندس نرم افزار یا کامپیوتر را انجام می داد در پمپ بنزین چند هفته بعد ان مرد را دیدم گفت فلانی چرا نیامدی قبول هم کردند که حقوقش هم که خوب بود! در جواب گفتیم "بهتر است هر کسی در جای خودش باشد" این تفکر اگر از یک نفر من نوعی هم شروع بشود یک نفر است اگر واقعا همه چیز جای خودش باشد باور کنید همه چیز درست پیش می رود حالا شما فکر کنید یک مهندس عمران برود حسابداری درس بدهد یا مثلا یک پزشک برود در مسجد تبلیغات کند یا یک جراح مغز و اعصاب بیاید جای حلق و گوش! نتیجه اش می شود همین ولی یک نفر اگر با یک رییس شرکت این گونه صحبت کند مطمئن باشید ان شرکت دیگر از این به بعد هم که شده هر کسی را مرتبط با رشته اش می گیرد یا سعی می کند افراد را در جای خودشان قرار دهد حالا اگر برعکس این نتیجه بود چه می شد هیچی ان کارشناس مدیریت فروش باید سال ها دنبال کار بگردد در هر جا که حالا فکرش را بکنید خوب بعد بفهمد کسی دیگر جای او نشسته چه حالی می شود یا اصلا کار هم پیدا کند ولی مرتبط با رشته اش نباشد ولی ان را قبول کنند! در یک شهر اینطور باشد در یک استان در یک کشور باور کنید در عرض یک ماه تماما همه چیز بهم می ریزد یکسری کارها خوب پیش نمی رود در خیلی جاها مشکل پیش می اید در خیلی جاهای دیگر درستی یا نادرستی هست چون هیچ کس سر کار خودش با رشته خودش نیست یک سری جاها منجر به دعوا و ناهنجاری می شود تا مرگ هم پیش می رود! عمقی تر فکر کنیم افکار سطحی هیچ وقت به درد ما نمی خورد! همیشه عمق ماجرا را نگاه کنید شما زمانی که روی اب با کشتی حرکت می کنید فقط رنگ روی اب را می بنینید ولی زمانی که به عمق 100 متری بروید رنگ اب مدام تغییر پیدا می کند و یک زندگی جدیدی از جانوران را در عمق اب مشاهده می کنید. در پایان سعی کنید از خودتان شروع کنید همه چیز به افراد یک جامعه بستگی دارد فرهنگ کار، فرهنگ ارتباط، فرهنگ برخورد با جامعه، فرهنگ برخورد با ارباب رجوع، فرهنگ برخورد با دانشجو، فرهنگ برخورد با اقشار مختلف جامعه، و غیره. امیداورم که همه این روش را پیش گرفته باشند تا در اینده ای نه چندان دور شاهد توفیق روز افزون جامعه ای شکوفا باشیم.

موفق باشید.

 

جمله های تحول برانگیز روزانه من!

خوبی تو را به خداوند می رساند به ملکوت اعلا ...

خوب باش و خوب زندگی کن...

یک ,ان ,هم ,کند ,ها ,کار ,هر کسی ,می کند ,زمانی که ,ان را ,می شود

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فایل های آموزشی در مورد ems شیک فشن آموزش ایلوستریتور 2019 هنرستان هتلداری و جهانگردی هما فروش دستگاه های تصفیه آب و هوا اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها TMNT TWEET بک لینک طوری آموزش ایلوستریتور فرادرس Arzxe